روز و شب را به خیال تو گذر می کردم / با هوای نفس عشق تو سر می کردم


همه عمرم به تمنای وصال تو گذشت / در نبودت به خودم باز ستم می کردم 


در پی فرصتی از بهر وصالت بودم / تا که این ظلم و ستم را ریشه کن می کردم 


چهره ناز تو دلبر در دلم نقش افکند / یاد ایام پس از وصل تو من می کردم 


روز دیدار تو را روزشماری کردم / تا به این وصلت خوش یمن صبوری کردم 


آخر اما تو ازین وصل گریزان بودی / دیر فهمیدم و از غصه فغان می کردم 


یا رب آن فرقت معشوقه به من سخت گذشت / کاش در دوری ات ای یار سفر می کردم 


تا نبینم رخ ماهت و بدین دام افتم / کاش در دوری ات ای یار سفر می کردم 


(میلاد محمدی)